در پرایس اکشن به سبک لنس بگز، مطالب را به ترتیب زیر بررسی خواهیم کرد:
1. تحلیل بازار
الف. مقدمه
ب. تحلیل گذشته بازار
- حمایت و مقاومت
- قطبیت
- سقف و کف نوسان
- تحلیل در چند تایم فریم
- ساختار بازار
- روند
روند آتی
- قدرت و ضعف
- اصول جهت روند آتی (ترسیم تصویر آتی)
بخش اول: تحلیل بازار
الف. مقدمه:
بسیار مهم است که بدانیم، تحلیلگری با معاملهگری کاملاً متفاوت است. برای موفقیت در این بازار، شما نیاز دارید که هر دو مهارت را بهطور کامل پرورش دهید. تحلیلگری بر پایهٔ علم است و با اندوختن دانش تحلیلگری، میتوانید به تحلیل بازارهای مالی بپردازید. اما معاملهگری یک مبحث متفاوت است. در بخش اول، هدف اصلی این است که برای آماده شدن در تحلیل بازار تلاش کنید. این نکته بسیار حیاتی است که بدانید، در اینجا نباید به انجام معامله فکر کنید. ما تأکید میکنیم که در اینجا تنها به فرایند تحلیل بازار میپردازیم. در این بخش، قصد داریم با توجه به گذشتهی بازار، حرکت آینده قیمت را درک کنیم. استفاده از “حس کردن” به عنوان فعل، طبق گفتهی آقای لنس بگز، بهترین روش برای انتقال این مفهوم به دیگران است. ”ما نمیخواهیم پیشبینی کنیم، بلکه تنها میخواهیم با توجه به سابقهی قیمت، آینده آن را درک کنیم.”
برای این منظور باید این موارد را بررسی کنیم:
- موقعیت قیمت در گذشته( قیمت کجا بوده؟)
- تحلیل نقاط قوت و ضعف حرکت قیمت(در لحظه کنونی)
- درک(حس کردن) حرکت آینده قیمت
یک نکته مهم: تعصب نباید در بازار تعصب وجود داشته باشد. بلکه باید بر اساس ذهنیت خود عمل کنید. به بازار اجازه دهید به شما بگوید که کجا میرود و اطلاعاتی از آینده را به شما ارائه دهد، نه اینکه شما آینده بازار را تعیین کنید!
ب. تحلیل گذشته بازار:
حمایت و مقاومت:
- حمایت به عنوان کفی است که از ریزش بیش تر قیمت جلوگیری می کند.(حامی قیمت برای رشد)
- مقاومت به عنوان سقفی است که از صعود بیش تر قیمت جلوگیری می کند.(مانع قیمت برای رشد)
مثال :
دیدگاه تصمیم گیری و احساسات معامله گران: در اینجا برای بررسی چرایی عملکرد قیمت در نواحی حمایت و مقاومت، دیدگاه معامله گران در نزدیکی این نواحی را مورد بررسی قرار می دهیم:
- دسته اول، معاملهگرانی هستند که قصد دارند معاملات خود را ببندند:
- آنها ممکن است معاملات باز داشته باشند و در صورتی که موقعیت آنها سر به سر شده باشد و یا به حداکثر ضرر مجاز خود رسیده باشد، معاملات رامی بندند. (به این شکل که یا حساب استاپاوت میشود و یا خودشان معامله را به صورت دستی و یا با استاپ لاسی که کاشتهاند، میبندند)
- این دسته از معاملهگران وقتی که سود پیش بینی شده(و یا بخشی از آن) را کسب کنند، معامله را خواهند بست.
- دستهٔ دوم معاملهگرانی هستند که در آن محدوده، قصد ورود به بازار را دارند.
در هر یک از موارد بالا، برای درک و بررسی چرایی این موارد، میتوانید این نکات را در ذهن خود داشته باشید.
به عنوان مثال در تحلیل سطوح حمایت و مقاومت، رویدادهای زیر ممکن است رخ دهند:
- معاملهگرانی که در حال شورت (فروش) یا لانگ (خرید) هستند، ممکن است در صورت رسیدن به هدفی که قبلاً تعیین کردهاند، معاملات را ببندند و سود خود را دریافت کنند، یا در مقابل افرادی هستند که معامله شان در ضرر قرار دارد و از این سطوح به عنوان فرصتی برای خروج از بازار استفاده می کنند.
- معاملهگرانی که با انجام لانگ یا شورت وارد معامله میشوند.
تغییر قطب:
بازار بر اساس رفتار معاملهگران حرکت میکند و نواحی حمایت و مقاومت از تأثیر احساسات معاملهگران نسبت به یک قیمت، معین می شوند. این نواحی، نتیجه تصمیمات خرید و فروش کلی سهامداران و معاملهگران هستند که به صورت ذهنی ممکن است در آینده نیز به همان نقاط واکنش نشان دهند. هر چه واکنش بازار نسبت به این نواحی قویتر باشد، خطوط مقاومت یا حمایت اعتبار بیشتری خواهند داشت. تصمیمگیری معاملهگران تغییرات قطبی را در بازار ایجاد میکند که کف و سقف قیمت را تعیین میکند. به بیانی سادهتر، یک منطقه وجود دارد که در ابتدا به عنوان حمایت شناخته میشود و با شکست، به مقاومت تبدیل می گردد یا بالعکس. به عنوان مثال، در این حالت، ناحیه ای که در ابتدا به عنوان مقاومت شناخته شده است، در ادامه به عنوان ناحیه ی حمایتی عمل خواهد کرد. رفتار بازار در ناحیه حمایت قابل مشاهده می باشد.
سقف و کف نوسان:
سقف نوسان را میتوان به عنوان ماکزیمم قیمت کندلی تعریف کرد که از بیش ترین قیمت دو کندل قبل و بعد از خود، بالاتر باشد.
همچنین کف نوسان به عنوان مینیمم قیمت کندلی تعریف میشود که از کمترین قیمت دو کندل قبل و بعد از خود، پایینتر باشد.
اگر دو یا حتی چند کندل، دارای سقف یکسان باشند و همچنین از سقف دو کندل قبل و بعد از خودشان بالاتر باشند، باز هم آنها را سقف نوسان در نظر میگیریم. اگر دو یا حتی چند کندل، دارای کف یکسان باشند و همچنین از کف دو کندل قبل و بعد از خودشان پایینتر باشند، باز هم آنها را کف نوسان در نظر میگیریم.
جایگاه دو کندل قبل و بعد کندل سقف و یا کف نوسان نسبت به هم اهمیتی ندارد.
معمولاً حمایت و مقاومت در بازار را بر پایه کف و سقف نوسانهای قیمتی تعریف میکنیم، اما روشهای دیگری هم وجود دارد. به عنوان مثال زمانی که در بازار شاهد گپ قیمتی هستیم، آن را به عنوان یک محدوده ی حمایت و یا مقاومت در نظر می گیریم.
نشان دادن ناحیه حمایت و مقاومت بر روی چارت:
بطور کلی، حمایت و مقاومت در چارت با یک خط افقی نمایان میشوند. با این حال، مهم است که برای هر خط حمایت یا مقاومت، یک ناحیه در اطراف آن در نظر بگیرید. این به دلیل تأثیر تصمیمات معاملهگران در زمان و قیمتهای مختلف است. به عبارت دیگر، تعیین ناحیه حمایت یا مقاومت نیازمند بررسی دقیقتر اطراف آن قیمت است، نباید تنها به یک خط افقی اکتفا کنید. این دیدگاه به شما کمک می کند تا تنها با شکست خط حمایت یا مقاومت، وارد معامله نشوید. باید یک سری ملزومات را در ذهن خود داشته باشید که در ادامه آن را خواهید آموخت. در این مثال، به جای استفاده از خط افقی، از یک ناحیه با ضخامت برای نمایش نواحی حمایت یا مقاومت استفاده شده است. این روش، با ارائه یک ناحیه دقیقتر برای تشخیص بهتر شکستها، به کاهش خطا کمک میکند.
بیان قوانینی ثابت در تعیین نواحی در بازار، غیرممکن است. برای تعیین نواحی مناسب، نیاز به توجه به شرایط فعلی، کندلها و حرکات قیمت دارید. عموماً برای تشخیص نقاط حمایت یا مقاومت، از مفهوم نقاط برگشت یا Reversal Points استفاده میشود که قبلاً به آنها اشاره شد. همچنین، موارد دیگری نیز وجود دارند که به ما کمک میکنند تا این سطوح را تعیین کنیم، از جمله:
بررسی داده های گذشته
بررسی الگوها و روندهای قیمتی گذشته بصورت قابل توجهی به تشخیص سطوح حمایت و مقاومت کمک میکند. درک الگوهای گذشته به ویژه الگوهای تازه شکل گرفته، نقشی حیاتی در شناسایی این سطوح دارد. تحلیل دادههای گذشته به معاملهگران به طور قابل توجهی کمک میکند، زیرا اکثر اتفاقات و الگوهای قیمتی در گذشته تکرار شدهاند. با این حال، به یاد داشته باشید که اعتماد کامل به دادهها و الگوهای گذشته منطقی نیست، زیرا شرایط بازارهای مالی به سرعت تغییر میکند.
اندیکاتورها
اندیکاتورهایی مانند مووینگ اوریج ها، فیبوناچی و پیوت پوینت ها به این موضوع بسیار کمک می کنند. شما می توانید در زیرگام “اندیکاتورها” به طور کامل با ویژگی ها و کاربرد آنها آشنا شوید.
قیمت های رند
اعداد رند، یک مولفه مهم در دیدگاه معاملهگران حرفهای هستند. آنها به این اعداد اهمیت میدهند زیرا در این نقاط، بسیاری از معاملات رخ میدهد و حرکات قیمت در این مکان میتوانند تأثیر قابلتوجهی بر ارزش سهم یا کالا داشته باشند. به عنوان مثال، ارقامی مانند 1800، 1700 یا 2000 دلار برای طلا میتوانند نمونههایی از این اعداد باشند.
در تعیین نواحی، هنگامی که بادی کندل کوچک است، معمولاً با توجه به کف و سقف نوسان، یک محدوده تعیین میشود که حداقل یکی از شمعهای پایین یا بالا و بادی کندل سقف یا کف نوسان را در بر میگیرد. در صورتی که کندل کوچک در نقاط سقف و کف نوسان قرار داشته باشد، با در نظر گرفتن کل کندل به همراه شمع پایین و بالا، یک ناحیه معین میشود. اما اگر کندل بزرگ باشد، نیاز است تا به تایم فریمهای بالاتر و پایینتر نگاه کنیم تا بتوانیم منطقه مناسب را تعیین کنیم.
نکته ی مهمی که باید توجه داشته باشید این است که زیاد درگیر عینیت نشده و نگران ذهنیت نباشیم. این فقط یک محدوده است! همین!
تعیین نواحی حمایت و مقاومت از اهمیت بسیاری برخوردار است و ما در پی حفظ یا شکست آنها هستیم. اشکالی ندارد که قیمت به چند پیپ بالاتر یا پایین تر از نواحی تعیینشده نفوذ کند. با این حال، تمرین و تجربه لازم است تا با این رویه آشنا شوید. برای جمع بندی میتوان گفت که شناسایی نقاط حمایت و مقاومت بهعنوان اصول اساسی در بازارهای بورس، فارکس و دیگر بازارهای مالی شناخته میشود. این نواحی بهعنوان مرجع برای تصمیمگیری در معاملات بازار سهام و فارکس، اهمیت چشمگیری دارند. از طریق تحلیل تکنیکال و بررسی نمودارهای قیمتی، میتوان این نواحی را شناسایی کرد. سرمایه گذاران و معامله گران می توانند از این نواحی برای تصمیمات سرمایه گذاری و معامله گری خود استفاده کنند.
تحلیل در چند تایم فریم:
برای انجام تحلیل و سپس معامله، ضروری است تا تایم فریمهای مناسب خود را مشخص کنید. برخی معاملهگران ترجیح میدهند در پنج یا شش تایم فریم فعالیت کنند، اما این میتواند باعث اشباع ذهن با حجم زیادی از اطلاعات شود که تحلیل را دشوارتر میکند. ما در این سبک تمرکز خود را بر روی سه تایم فریم قرار می دهیم:
- تایم فریم بالاتر: در این تایم فریم، به تمرکز بر روی ساختار بازار و شناسایی نواحی حمایت و مقاومت، به منظور شناسایی موانع احتمالی در مسیر حرکت قیمت میپردازیم. در این تایم فریم میدان رقابت خود را تعریف می کنیم.
- تایم فریم معامله (تایم فریم میانی): در این تایم فریم، با توجه به چارچوب به دست آمده در “تایم فریم بالاتر”، به تحلیل روند بازار و پیشبینی حرکت آینده قیمت می پردازیم. در این تایم فریم، نوع روند (صعودی، نزولی یا خنثی) را تشخیص داده و با تحلیل گذشته و شناسایی نقاط قوت و ضعف، به معامله میپردازیم.
- تایم فریم پایین تر: در این تایم فریم، هدف ما جمعآوری اطلاعات دقیقتر برای تنظیم هر چه بهتر معامله است. همچنین برای تصمیمگیری درباره زمان ورود و خروج از معامله، از این تایم فریم استفاده میکنیم.
به عنوان مثال می توانیم سه تایم فریم زیر را برای خود انتخاب کرده و با آنها پیش برویم:
- تایم فریم بالاتر: 30 دقیقه
- تایم فریم معامله: 3 دقیقه (ما ترجیحا تایم 5 دقیقه را در مثال های خود به کار خواهیم بست)
- تایم فریم پایین تر: 1 دقیقه
نکتهی کلیدی اینجاست که نیازی به استفاده از یک تایم فریم ثابت نیست و می توانید در انتخاب تایم فریمها انعطافپذیر باشید. به عبارت دیگر، اگر در یک تایم فریم خاص احساس می کنید که بازار را درک نمیکنید،میتوانید تایم فریم دیگری را جایگزین کنید.
مثال:
در نمونه ی زیر، تایم فریم چهار ساعته (همان طور که گفته شد می توانید تایم فریم دلخواه خود را انتخاب کنید، فقط کافی است که نسبت تایم فریم ها رعایت شود) را به عنوان “تایم فریم بالاتر” انتخاب و در آن سطح مقاومت را شناسایی می کنیم.
حال به سراغ “تایم فریم معامله” می رویم یعنی جایی که تحلیل خود را برای آینده قیمت انجام می دهیم. فرض می کنیم که در نقطه ی A هستیم و می خواهیم بازار را بررسی کنیم.
تا نقطهی A، ما شاهد روند صعودی هستیم. اکنون دو احتمال وجود دارد:
- احتمال نفوذ قیمت به بالای خط مقاومت و ادامهی روند صعودی.
- ممکن است ناحیه مقاومت به خوبی عمل کرده و باعث ریزش قیمت شود.
در این مورد شاهد هستیم که قیمت نتوانسته به بالای ناحیه مقاومت نفوذ کند و روند ریزشی شده است. گرچه کند شدن روند را نیز در همین تایم فریم شاهد هستیم.
در تایم فریم پایینتر، امکان تشخیص ریزش روند در نقطهی A بیشتر است و در ادامه، به بررسی قدرت و ضعف روند میپردازیم.
ساختار بازار:
ساختار بازار طبق دو اصل کلی عمل می کند:
اصل اول:
قیمت در چارچوب ساختار حمایت و مقاومت حرکت می کند.
اصل دوم:
اگر قیمت از یک چارچوب عبور کند، وارد محدوده ی دیگری می شود و در آن به حرکت خود ادامه می دهد.
برای ساختاردهی بازار، از مناطق حمایت و مقاومت در “تایم فریم بالاتر” استفاده میکنیم. اما مهم است که در این کار سختگیر نباشیم، زیرا اگر بر اساس تعریف سقف و کف نوسان کار کنیم، میتوانیم ساختاری نسبتا ساده و کاربردی داشته باشیم. اما اگر بیش از حد سختگیر باشیم، ممکن است در تایم فریمهای معاملاتی بالاتر (به عنوان مثال، در تایم فریم 30 دقیقه)، حدوداً هر 10-20 پیپ یک منطقه حمایت یا مقاومت را شناسایی کنیم. پس لازم است به صورت ذهنی و با نگاه کلی بر روی چارت، نواحی حمایت یا مقاومت را بر روی آن مشخص کنیم. زیرا که هدف ما شناسایی موانع بالقوه تغییر روند قیمت بر روی چارت است. بهترین حمایت ها و مقاومت ها سطوحی هستند که در آخرین برخورد قیمت با آنها بیش ترین عدم توازن عرضه و تقاضا مشاهده شده است.
مهمترین نکته این است که تمامی حمایتها و مقاومتهایی که با توجه به چارت و نه با سختگیری شناسایی میشوند، باید بر روی نمودار نیز مشاهده گردند، بهطوری که اکثر تحلیلگران بتوانند آنها را تشخیص دهند.
جمع بندی:
ساختار بازار و سطوح حمایت و مقاومت بر اساس “تایم فریم بالاتر” ترسیم می شوند. این ساختار چارچوبی را تشکیل می دهد که حرکت قیمت در تایم “فریم معامله” در آن انجام خواهد شد.
سوال مهم:
برای شناسایی حمایت و مقاومت تا چه مقدار به گذشته بازار برگردیم؟ قرار نیست خیلی این زمان طولانی شود، زیرا باید توجه داشته باشید که هرچه بیش تر به عقب می روید، زمان بیش تری از آن حمایت و مقاومت می گذرد که در نتیجه، اعتبار و اثرگذاری آن کمتر خواهد شد. البته باید مد نظر داشته باشید که این زمان با توجه به تایم فریم معاملاتی متفاوت است. به طور مثال در تایم فریم معاملاتی روزانه، سطوح حمایت و مقاومت یک ماه گذشته اثرگذاری بالایی دارند اما در تایم فریم 5 دقیقه، ما به یک ماه گذشته و سطوح آن توجهی نمی کنیم چون اثرگذاری خاصی ندارند.
روندها:
تا کنون، چارچوب اصلی را (در “تایم فریم بالاتر”) مشخص کردیم. سپس در “تایم فریم معاملاتی”، حرکت قیمت را در این ساختار مورد بررسی قرار دادیم. حال برای بررسی بهتر حرکات، نیاز است که روندها و ویژگی آنها را بشناسیم.
در مبحث تکنیکال مقدماتی از گام هفتم، با موضوع روندها آشنا شدیم. در این بخش قصد داریم تا روندها را از دیدگاه لنس بگز نیز مورد بررسی قرار دهیم.
روند رو به بالا ( صعودی):
الگوی یک گام صعودی، به ترتیب زیر می باشد:
- گام رو به بالا
- سقف نوسان
- پول بک رو به پایین
- کف نوسان
- تکرار مجدد
هرگاه چارتی را مشاهده کردید که از الگوی بالا تبعیت میکند، می توان آن حرکت را یک الگوی صعودی در نظر گرفت. بطور کلی، این الگو به معنای وجود کف بالاتر و سقف بالاتر است.
اتمام روند رو به بالا:
اتمام یک روند رو به بالا زمانی رخ میدهد که قیمت، از آخرین کف نوسانی خود عبور کند.
در پول بک، ممکن است با چندین نقطه برگشت مواجه شویم که این موقعیت معمولاً موجب سر در گمی تحلیلگران تازه کار میشود. اما با تمرین و کسب تجربه، توانایی تشخیص این موارد را بدست می آورید.
روند رو به پایین (نزولی):
الگوی یک گام نزولی، به ترتیب زیر می باشد:
- گام رو به پایین
- کف نوسان
- پول بک رو به بالا
- سقف نوسان
- تکرار مجدد
هرگاه چارتی را مشاهده کردید که از الگوی بالا تبعیت میکند، می توان آن حرکت را یک الگوی نزولی در نظر گرفت.
اتمام روند رو به پایین:
روند رو به پایین زمانی تمام می شود که قیمت آخرین سقف نوسانی را بشکند.
روند خنثی:
هنگامی که قیمت در محدودهای بین یک کف و سقف ثابت، نوسان میکند، این نوسان به عنوان یک روند خنثی تشخیص داده میشود.
روند خنثی زمانی شروع می شود که چهار نقطه را به عنوان SL/SH در بازه نوسان قبلی قیمت (SL و SH) شاهد باشیم.
اتمام روند خنثی:
پایان روند خنثی زمانی است یکی از سقف ها یا کف های روند خنثی شکسته شود.
ذهنیت بخشیدن به تعریف عینی روند:
بازار را نمی توان با قوانین ثابت و یا مدل های ریاضیات تعریف کرد. هر گونه تلاش برای تعریف عینی روند قطعا به شکست منجر خواهد شد.
” تغییر روند با شکست حاصل نمی شود، بلکه قیمت باید منطقه جدید را بپذیرد.”
روند آتی:
تا به اینجا در خصوص گذشته قیمت صحبت کردیم. حال می خواهیم با استفاده از درکی که از گذشته بازار داریم، آینده قیمت و یا همان روند آتی را احتمال بندی کنیم.
به بیان ساده به دنبال جواب این دو سوال هستیم:
- قیمت کجا بوده است؟
- قیمت به کجا خواهد رفت؟
در خصوص پاسخ به سوال اول، تعریف ساختار بازار و اجرای تحلیل روند، امکان شناسایی و تحلیل اینکه قیمت کجا بوده است را به ما می دهد.
حال می خواهیم به سوال دوم بپردازیم، یعنی “قیمت به کجا خواهد رفت؟”
برای پاسخ به این سوال نیاز است تا با مفاهیم زیر آشنا شویم:
قدرت و ضعف:
برای تعیین روند آتی باید دو اصل زیر را در نظر گرفت:
- حرکت قیمت نشانه هایی را در خصوص قدرت روند (به صورت فشار افزایشی یا کاهشی)، به نمایش می گذارد که با استفاده از آن نشانه ها، می توان به جهت حرکت نیروی بازار پی برد.
- حرکت آتی قیمت با احتمال زیاد در مسیر نیرویی است که قدرت بیش تری از خود نشان می دهد و یا به بیان دیگر مخالف نیرویی است که از خود ضعف نشان داده است.
“بازار در مسیر قدرت و در خلاف مسیر ضعف حرکت می کند.”
با یک دید منطقی و با داشتن قوه ی شهود کافی می توانیم قدرت و ضعف در بازار را تشخیص دهیم. به مثال زیر توجه کنید.
بر اساس مثال فوق:
1- یک گام صعودی را مشاهده میکنید. 2-حرکت به تدریج با کاهش قدرت مواجه می شود که منجر به وقوع پولبک خواهد شد. 3- پس از اولین پولبک، مجددا یک گام جدید شروع میشود که در مقایسه با گام صعودی قبلی ( گام یک ) کاهش فشار مشهود است ( کاهش شیب ). 4-مجدداً یک پولبک اتفاق می افتد. 5- گام آخر که نسبت به دو گام صعودی قبلی فشار کمتری را نشان می دهد.
در این مثال، کاهش فشار در مسیر صعودی به وضوح قابل تشخیص بوده و این امر نشان دهنده ضعف نیروی صعودی قیمت است. به عبارت دیگر، می توان اینگونه استنباط کرد که با افزایش نیروی نزولی مواجه هستیم.
شناسایی قدرت و ضعف:
برای شناسایی قدرت و ضعف یک روند، عموما از “تایم فریم معامله” استفاده می شود اما برای بررسی دقیق تر قدرت روند می توان از “تایم فریم پایین تر” استفاده نمود. برای شناسایی قدرت و ضعف باید به بررسی نیروی حرکت بپردازیم. نیروی حرکت دارای دو ویژگی است:
- سرعت (نرخ تغییر قیمت)
- شتاب (نرخ تغییر سرعت قیمت)
سرعت: برای بررسی سرعت قیمت، به تحلیل شیب حرکتی قیمت می پردازیم. به شکل زیر توجه کنید:
در شکل بالا، محور عمودی معرف قیمت و محور افقی معرف زمان است. همانطور که مشاهده می کنید، در بازه زمانی برابر، خط آبی، از قیمت 10 به 20 و خط قرمز از 10 به 35 رسیده است. بنابراین خط قرمز جابجایی بیش تری نسبت به خط آبی داشته و به همین دلیل نیروی بیش تری در آن مشاهده می شود. این موضوع بدان معناست که خط قرمز سرعت بیش تری دارد. این موضوع در حالت نزولی بازار نیز کاملا به همین شکل است.
شتاب: در اینجا نحوه حرکت قیمت برای ما مهم است و اندازه ی حرکت آن برای ما اهمیتی ندارد. این مورد در شکل زیر به خوبی نشان داده شده است.
شیب افزایشی، نمایانگر شتاب افزایشی است، به این معنی که نیروی حرکتی در حال تقویت است و نشانگر افزایش قدرت میباشد.
در مقابل، شیب کاهشی نمایانگر شتاب کاهشی است که نشاندهنده تضعیف نیروی حرکتی است.
تحلیل نیروی حرکت:
در اینجا از قیاس حرکت قیمت با حرکت پیشین خود استفاده می کنیم تا تغییرات نیرو در بازار را درک کنیم.
این قیاس به دو شکل انجام می شود که به ترتیب به بررسی آنها می پردازیم:
- مقایسه ی نیروی حرکت با حرکت قبلی در جهت موافق:
در این بخش، بررسی میکنیم که آیا حرکت قیمت سریعتر از حرکت هم جهت قبلی بوده یا خیر؟ مقایسه نوسان کنونی با نوسان قبلی در جهت مشابه به این معناست که اگر نوسان فعلی صعودی باشد، باید با نوسان صعودی قبلی مقایسه کنیم و اگر نوسان نزولی باشد، با نوسان نزولی قبلی مقایسه را انجام دهیم. برای بررسی این موضوع به یک مثال شماتیکی می پردازیم:
در بخش اول مثال بالا، ابتدا یک روند نزولی را شاهد هستیم که در حال تضعیف شدن است و جهت حرکت در حال تغییر به حالت صعودی می باشد. با مقایسه ی شیب نوسان های کاهشی A و C و E متوجه می شویم که شیب موج نزولی در حال کاهش است. شیب حرکت همان سرعت است و سرعت بیانگر نیروی حرکت می باشد. بنابراین در مثال بالا کاهش سرعت، بیانگر تضعیف نیروی حرکت است. همچنین برای روند های B و D شاهد افزایش سرعت هستیم که بیانگر تقویت نیرو می باشد. حرکت قیمت در جهت قدرت و خلاف جهت ضعف است. حال به ادامه روند یعنی بخش دوم آن می پردازیم: در بخش اول غلبه ی نیروی افزایشی بر کاهشی را دیدید که باعث تغییر روند شد. حال در بخش دوم، روند صعودی را شاهد هستید که دقیقا بر عکس اتفاق ناحیه اول است: ابتدا شیب نوسان های Fو H و J را بررسی می کنیم. می بینیم که شیب به ترتیب از F به H و از H به J در حال کاهش است و این کاهش شیب یعنی همان کاهش سرعت و همان طور که در شکل اشاره شده است یعنی ضعف در نیروی حرکت افزایشی. همچنین در نوسان های G و I شاهد تند تر شدن شیب هستیم، یعنی افزایش سرعت و افزایش سرعت نیز به معنای تقویت قدرت در نیروی حرکت کاهشی است.
در مثال بالا کاملا شماتیکی برخورد کردیم و قطعا هر نوسانی سیگنال های واضح مانند شکل بالا را ندارد.
اگر اختلاف سرعت بین نوسان ها ناچیز بود و با چشم قابل تشخیص نبود، نیازی به سخت گیری و محاسبه ی دقیق شیب نوسان نیست. در این حالت برداشت ما این خواهد بود که قدرت یا ضعفی در نوسان دیده نمی شود. نتیجه گیری ما از عدم وجود قدرت یا ضعف این است که روند به شکلی که هست ادامه پیدا خواهد کرد.
- مقایسه ی نیروی حرکت با حرکت قبلی در جهت مخالف:
در این بخش بررسی می کنیم که آیا حرکت قیمت سریع تر از حرکت خلاف جهت قبلی بوده یا خیر. مقایسه نوسان کنونی با نوسان قبلی در جهت مخالف، به این معناست که اگر نوسان فعلی صعودی باشد، باید با نوسان نزولی قبلی مقایسه شود و اگر نزولی باشد، با نوسان صعودی قبلی مقایسه را انجام دهیم. مجددا با یک مثال شماتیکی پیش می رویم:
برای مقایسه ی نیروی حرکت در خلاف جهت به این شکل اقدام می کنیم که در محل تغییر روند، خطی عمود بر محور افقی چارت رسم می کنیم. نوسانی که زاویه ی کمتری با خط عمود بسازد، نمایانگر نیروی حرکتی بیش تری است. در مثال بالا برای مقایسه ی نوسان A و B شاهد هستیم زاویه ی A تا خط عمود نسبت به نوسان B کمتر است. بنابراین نیروی حرکتی A بیش تر از B است. همچنین برای مقایسه ی نیروی حرکت در نوسان C و D می بینیم که زاویه ی C با خط عمود کمتر از نوسان D است که نتیجه می گیریم نیروی حرکت در نوسان C بیش تر است. در نوسان E و F هم به همین شکل شاهد هستیم که زاویه ی نوسان F با خط عمود کمتر از نوسان E است که نتیجه می گیریم نیروی حرکت در نزول بیش تر است و احتمال نزول را مد نظر قرار می دهیم. با بررسی نیروی های حرکت به شکلی که گفته شد می توانیم قدرت و ضعف در بازار را شناسایی کنیم.
در بسیاری از موارد ممکن است ما نتوانیم با مقایسه ی نوسان های هم جهت به دلیل اختلاف کم سرعت، قدرت و ضعف را شناسایی کنیم. اما با مقایسه ی نوسان های غیر هم جهت می توانیم اطلاعات خوبی را در این زمینه کسب کنیم. به شکل زیر توجه کنید:
شتاب کاهشی و افزایشی:
شتاب کاهشی نشان دهنده ی کاهش نیروی حرکت است و این یعنی ضعف در نوسان.
شتاب افزایشی نشان دهنده ی افزایش نیروی حرکت است و این یعنی قدرت در نوسان.
در حقیقت از اتصال نقاط متوسط کندل ها به یکدیگر می توانیم انحنایی را ببینیم که نشان دهنده ی شتاب کاهشی و یا برعکس، می تواند نشان دهنده ی شتاب افزایشی باشد.
با توجه به شکل بالا در شتاب افزایشی، حرکت قیمت در جهت روند، سرعت (شیب) بیش تری می گیرد و بالعکس در شتاب کاهشی همان طور که در شکل می بینید، سرعت (شیب) در جهت روند کاهش می یابد.
توجه کنید که این فقط یک احتمال تغییر روند است و دلیل حتمی برای تغییر روند و یا وجود یک اصلاح در روند نمی باشد.
نوسان اوجی:
باید توجه کنید که یکی از موارد مهم، نوسان اوجی است. به این معنا که وقتی شاهد حرکتی با شتاب افزایشی هستید، اگر این حرکت بیش از حد باشد، ممکن است نوسان اوجی رخ داده باشد و احتمال بازگشت سریع وجود دارد.
به طور خلاصه حرکت با شتاب بیش از اندازه می تواند نشانگر ضعف باشد که این ضعف ناشی از خستگی قیمت است.
سقف و یا کف این نوسان ها اغلب منطقه ی حمایتی و یا مقاومتی قوی را تشکیل می دهند.
شاخصه ها:
- کندلی با بدنه بلند
- حجم معاملاتی بسیار بالا نسبت به حرکت پیشین
شتاب افزایشی قیمت بیانگر قدرت است اما اگر این شتاب افزایشی بیش از اندازه شود، ناپایداری قیمت را در پی دارد که احتمالا موجب خستگی قیمت می شود و پتانسیل بازگشت زیادی خواهد داشت.
مسافت:
مسافت فاصله ای است که گام قیمت از سقف نوسان پیشین (در روند رو به بالا) و یا کف نوسان پیشین (در روند رو به پایین) طی می کند.
در شکل بالا P1 و P2 و P3 مسافت هستند که طبق تعریف، مشخص کردن آن کار ساده ای است.
نکته اینجاست که مسافت به تنهایی اطلاعات مهمی به ما ارائه نمی دهد و این مقایسه ی مسافت با مسافت قبلی و بعدی خودش است که می تواند اطلاعات مفیدی در اختیار ما قرار می دهد. در شکل بالا شاهد هستیم که مسافت P2 در مقایسه با P1 بیش تر است. در حقیقت گام دوم مسافت بیش تری را نسبت به گام اول طی می کند که این موضوع بیانگر قدرت است. همچنین در مقایسه ی P2 و P3 به ضعف در روند پی می بریم.
عمق:
به مسافت طی شده نوسان بر خلاف نوسان پیشین (پول بک) که به عنوان یک اصلاح عمل می کند، عمق می گوییم.
عمق را بر حسب درصد (از گام قبلی) بیان می کنیم. ابزار مورد استفاده ی ما برای اندازه گیری عمق، فیبوناچی است.
دقت داشته باشید که بررسی اطلاعات یک عمق، به ما کمکی نخواهد کرد. بلکه از مقایسه چند عمق با یکدیگر، می توانیم به نتیجه ی مطلوب برسیم.
مواردی که برای بررسی و تشخیص قدرت و ضعف نیاز داشتیم را فراگرفتیم (مانند نیروی حرکت، شتاب، مسافت و …).
اصول جهت روند آتی:
ما طبق شش اصل، روند آتی را بررسی می کنیم:
اصل اول (بازار روند):
انتظار ما از روند (صعودی یا نزولی) این است که تا ناحیهی مقاومت یا حمایت بعدی ادامه یابد، مگر اینکه در حین روند شواهدی از ضعف را مشاهده کنیم.
اصل دوم (بازار روند):
وقتی نشانههای ضعف در روند مشاهده میشود، احتمال وقوع اصلاح پیچیده بیشتر و احتمال برگشت روند کمتر است. این ذهنیت تا زمانی با ما خواهد بود که قدرت و پذیرش قیمت را در جهت روند اصلی شاهد باشیم.
اصل سوم (بازار خنثی):
در روند خنثی ذهنیت را بر این قرار می دهیم که این روند ادامه دار است مگر تا زمانی که در مرزهای روند خنثی شاهد قدرت باشیم.
اصل چهارم (بازار خنثی):
زمانی که در نزدیکی نواحی حمایت و مقاومت در روند خنثی شاهد قدرت هستیم، انتظار عبور قیمت از ناحیه را داریم. پس از گذشت قیمت از ناحیه، رفتار آن را به شکل زیر بررسی می کنیم:
- اگر پس از شکست، ضعف در جهت روند شکست را دیدیم، بنا را بر این قرار می دهیم که شکست ناکام است و قیمت به چارچوبی که در آن بوده باز می گردد.
- اگر در پولبک شاهد ضعف باشیم، بنا را بر این قرار می دهیم که شکست معتبر است و روند آماده ی پذیرش قیمت های جدید است.
اصل پنجم (بازار روندی):
در زمان نزدیک شدن قیمت به نواحی حمایت و مقاومت انتظار تست شدن آنها و سپس برگشت روند را داریم، مگر اینکه در زمان نزدیک شدن قیمت به نواحی، قدرت را شاهد باشیم.
اصل ششم (بازار روندی):
دقیقا مانند اصل چهارم. (البته لزومی به خنثی بودن روند نیست)
ترسیم تصویر آتی:
پس از اینکه تصویر ذهنی خود را برای آینده بازار تکمیل کردیم، با ایجاد هر کندل جدید مجددا تصویر ذهنی خود را بررسی می کنیم تا ببینیم اطلاعات جدید بازار، تصورات ما را تایید می کند یا خیر.
تمایلات الگو کندل
قبل از بررسی تمایلات الگوهای کندل، نظریه تحلیل بازار کنونی را مورد بررسی قرار میدهیم که اهمیت بررسی کندل به کندل در بازار فعلی را واضح تر می کند.
نظریه ی تحلیل بازار کنونی:
طبق این نظریه، تحلیل بازار کنونی بعد از تشکیل کندل های جدید و با بررسی کندل های پیشین انجام می شود. هر کندل جدیدی که پدیدار می شود می تواند حاوی اطلاعات مهم برای ما باشد. کندل های جدید با اطلاعاتی که کندل ها و دیدگاه های قبلی به ما اضافه می کنند، می توانند دیدگاه قبلی را تقویت و یا تضعیف کنند، در نتیجه هر کندل می تواند حاوی اطلاعات مهم باشد. عدم بررسی کندل های جدید می تواند موجب تاخیر در واکنش ما نسبت به بازار شود. این روش تحلیل شامل مزایای زیر می باشد:
- کمک به حفظ تمرکز در زمان تحلیل بازار.
- بدلیل بررسی در قیمت جاری بازار، در انجام معاملات کمتر دچار اعمال نسنجیده می شوید.
- حفظ آگاهی نسبت به روند احتمالی پیش روی بازار.
- داشتن تمرکز و آگاهی نسبت به فرصت های معاملاتی که دنبال آن هستید.
نکته: این روش تحلیلی را می توان در تمامی تایم فریم ها انجام داد و محدودیتی در انتخاب تایم فریم نیست. اما ما این روش را معمولا در “تایم فریم معامله” انجام می دهیم و همچنین در نظر داشته باشید این روش تحلیل یک فرآیند گام به گام می باشد که گام اول آن تمایلات الگوی کندل است که درادامه به آن می پردازیم.
تمایلات الگوی کندل:
در بررسی تمایلات الگوی کندل، هر کندل را بر اساس یکی از 9 نوع تمایلی که در زیر مشخص شده است تعریف میکنیم:
درجات مختلف تمایلات افزایشی:
1. کندل افزایشی با بسته شدن کندل در بالا.
2. کندل افزایشی با بسته شدن کندل در میانه.
3. کندل افزایشی با بسته شدن کندل در پایین.
درجات مختلف تمایلات خنثی:
1. کندل خنثی با بسته شدن کندل در بالا.
2. کندل خنثی با بسته شدن کندل در میانه.
3. کندل خنثی با بسته شدن کندل در پایین.
درجات مختلف تمایلات کاهشی:
1. کندل کاهشی با بسته شدن کندل در بالا.
2. کندل کاهشی با بسته شدن کندل در میانه.
3. کندل کاهشی با بسته شدن کندل در پایین.
سه دسته بالا، به صورت سریع با مشاهده توسط تحلیل گر قابل تشخیص است که به ترتیب زیر دسته بندی می شوند:
- کندلهایی که قیمت بسته شدن آنها بیشتر از قیمت باز شدنشان است، به عنوان کندلهای افزایشی شناخته میشوند که تمایلات آنها نسبت به محل بسته شدن (بالا، پایین یا میانه) تغییر میکند.
- کندلهایی که دارای بدنههای بسیار کوتاهی هستند و قیمت باز و بسته شدن آنها بسیار نزدیک به هم و گاها یکی می باشد، به عنوان کندلهای خنثی شناخته میشوند که تمایلات آنها نسبت به محل بسته شدن (بالا، پایین یا میانه) تغییر میکند.
- دسته آخر کندلهایی را شامل میشود که قیمت بسته شدن آنها کمتر از قیمت باز شدنشان است که به عنوان کندلهای کاهشی شناخته میشوند و تمایلات آنها نیز بر اساس محل بسته شدن (بالا، پایین یا میانه) تغییر میکند.
در ادامه با توجه به ویژگی های آخرین کندل، آن ها را دسته بندی می کنیم:
- محل بسته شدن کندل.
- مقایسه ی قیمت بسته شدن کندل نسبت به کندل پیشین.
1. محل بسته شدن کندل:
با تحلیل محل بسته شدن کندل، میتوانیم تمایلات کندل را بررسی کرده و مشخص کنیم که کندل در کدام بخش از سقف و کف خود بسته شده است. به عنوان مثال، ما کندل را بر اساس بسته شدن در بالا، پایین یا میانه دستهبندی میکنیم. در شکل زیر، نواحی بالا، پایین و میانه برای قیمت بسته شدن مشخص شدهاند.
در شکل زیر هم نمونه هایی از محل های بسته شدن را مشاهده میکنید:
بسته شدن بالا:
کندلهایی که با “بسته شدن در بالا” هستند، به کندلهایی اشاره دارند که قیمت بسته شدن یا close price آنها در یک سوم بالایی از یک کندل واقع شده است. این نوع کندلها نشاندهندهی تمایلات افزایشی بازار برای مدت زمان آن کندل هستند. در شکل زیر، نمونههایی از بسته شدن در بالا از a تا f آورده شده است.
به عنوان مثال، در شکل زیر، در مقایسه بین a و b، میتوان فهمید که در شکل b، میزان مقاومت از سوی فروشندگان کمتر از شکل a است. با این حال، در شکل a، در ابتدا فروشندگان قیمت را به سمت پایین حرکت داده اند و سپس با مقاومت خریداران مواجه شده اند.
در شکل زیر هم کندل c نسبت به کندل b تمایلات افزایشی کمتری دارد.
بسته شدن میانه:
کندلی که با “بسته شدن در میانه” است، قیمت بسته شدن آن در یک سوم میانه کندل واقع میشود که نشاندهنده تمایلات خنثی در آن کندل است. تمام کندلهایی که این شرط را دارند، به عنوان کندلهای خنثی در نظر گرفته میشوند، اما میزان تمایلات خنثی بین آنها متفاوت است. در شکل زیر، نمونههایی از بسته شدن در میانه با حروف j تا i نشان داده شده است.
بطور مثال در شکل زیر کندل i افزایشی خنثی است و کندل l کاهشی خنثی است.
بسته شدن پایین:
کندلهایی که قیمت بسته شدن آنها در یک سوم پایینی کندل قرار دارد، نمایانگر تمایلات کاهشی می باشند. همانند نمونههای گذشته، در بسته شدن پایین، میزان تمایلات کاهشی میتواند متفاوت باشد که در ادامه، در یک مثال توضیح داده خواهد شد.
بطور مثال در شکل زیر کندل m بدنه ی کوتاهی دارد و در مقابل آن کندل o بدنه ی بزرگتری دارد و فشار کاهشی بیشتری را نمایش می دهد، زیرا موجب حرکت بیشتر قیمت در جهت کاهش بوده است.
جمع بندی:
تا این بخش متوجه شدیم چطور با استفاده از قیمت بسته شدن، یک ارزیابی سریع از تمایلات کندل داشته باشیم و همینطور باید توجه داشته باشیم که مسیری که کندل طی می کند تا زمان بسته شدن فقط می تواند تفاوت اندکی در میزان تمایلات آن کندل ایجاد کند.
2. مقایسه ی قیمت بسته شدن کندل نسبت به کندل پیشین:
در این بخش، کندلهای افزایشی، کاهشی و خنثی با توجه به قیمت بسته شدن تشخیص داده میشوند، با این تفاوت که دیگر قیمت بسته شدن به تنهایی مد نظر نیست. بلکه افزایشی، کاهشی یا خنثی بودن بر اساس مقایسه قیمت بسته شدن با کندل قبلی، مشخص میشود.
در شکل زیر نواحی مورد نظر جهت تعیین نوع کندل نسبت به کندل پیشین مشخص شده است:
در شکل زیر نمونه هایی از سه نوع کندل آورده شده است:
کندل افزایشی:
کندل افزایشی کندلی است که قیمت بسته شدن آن در محدوده ی بالای کندل پیش از خود قرار داشته باشد که در شکل زیر از کندل a تا c نمایش داده شده است. کندل های افزایشی نشان دهنده ی تمایلات افزایشی هستند.
کندل خنثی:
کندل خنثی به کندلی گفته می شود که قیمت بسته شدن آن در محدوده ی میانی کندل پیش از خود قرار داشته باشد. کندل های خنثی نمایش دهنده ی تمایلات خنثی می باشند که در شکل زیر نمونه هایی از این نوع کندل نمایش داده شده است:
کندل کاهشی:
کندل کاهشی کندلی است که قیمت بسته شدن آن در محدوده ی پایینی کندل پیشین خود قرار دارد که نشان دهنده ی تمایلات کاهشی بازار است و در شکل زیر نمونه هایی از آن نمایش داده شده است:
تعیین ضعف و قدرت الگوی کندل:
برای ارزیابی ضعف و قدرت در الگوی کندل، وضعیت آخرین کندل نسبت به خودش نیز باید مشخص شود. زیرا اگر الگوی کندل نسبت به کندل پیشین با الگوی کندل نسبت به خودش در تضاد باشد، باعث ضعف الگو میشود، در حالی که اگر هم جهت باشند، الگو قویتر خواهد شد. به عنوان مثال، اگر در یک الگوی کاهشی، کندل آخر نسبت به خودش نیز در پایین بسته شده باشد، این موضوع باعث افزایش قدرت الگوی کاهشی میشود.
این مورد را به صورت مثال در شکل زیر توضیح خواهیم داد:
در شکل بالا هر دو الگو افزایشی هستند، زیرا آخرین کندل نسبت به کندل پیشین در یک سوم بالایی بسته شده، اما شکل a از قدرت افزایشی بیشتری برخوردار است زیرا در شکل a آخرین کندل هم نسبت به خودش در یک سوم بالایی بسته شده است و هم نسبت به کندل پیشین؛ که این موضوع موجب تقویت قدرت افزایشی می شود. اما در شکل b آخرین کندل نسبت به خودش در یک سوم میانی بسته شده است و هم جهت با الگو افزایشی نمی باشد و نسبت به شکل a قدرت افزایشی کمتری دارد.
پایان؟
تا اینجا به تمامی مواردی که در پرایس اکشن لنس بگز به عنوان علوم تکنیکالی در بحث پرایس اکشن مورد نیاز بود، پرداختیم. اما قطعا این سوال برای شما پیش می آید که نحوه ی استفاده از این مواردی که آموختید چگونه است؟ همان طور که احتمالا می دانید، پرایس اکشن یکی از پر طرفدارترین سبک های معاملاتی است و به همین دلیل مبحث معامله گری به روش لنس بگز را در دو بخش تقدیم شما می کنیم:
1-پرایس اکشن لنس بگز
2-معامله گری به روش لنس بگز
که در بخش اول همان طور که مشاهده کردید صرفا به علوم تکنیکالی مورد نیاز پرداخته شد و در بخش دوم به نحوه معامله با پرایس اکشن طبق استراتژی بیان شده توسط لنس بگز می پردازیم. با حسنیکال همراه باشید…
بدون دیدگاه